مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» نكوهش بی خبران

نكوهش بی خبران

پروین اعتصامی 


همای دید سوی ماکیان به قلعه و گفت

 که: این گروه، چه بی همت و تن آسانند

ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما مطلب مرتبط ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما


زبون مرغ شکاری و صید روباهند 

رهین منت گندم فروش و دهقانند


چو طایرانِ دگر، جمله را پر و بال است 

چرا برای رهایی، پَری نیفشانند


همی فتاده و مفتون دانه و آبند

 همی نشسته و بر خوان ظلم مهمانند


جز این فضا، به فضای دگر نمی گردند 

جز این بساط، بساطِ دگر نمی دانند


شدند جمع، تمامی به گرډ مشتی دان 

عجب گرسنه و درمانده و پریشانند


نه عاقلند، از آن دستگیر ایامند

 نه زیرکند، از آن پای بندِ زندانند


زمانه، گردنشان را چنین نپیچانَد 

به جدّ و جهد، گر این حلقه را بپیچانند


هنوز بی خبرند از اساس نَشو و نَما 

هنوز شیفته این بنا و بنیانند


بگفت: این همه دانستی و ندانستی

که این قبیله گرفتارِ دامِ انسانند


شکستگی و درافتادگی طبیعت ماست

 ز بستنِ رهِ ما، خلق درنمی مانند


سوی بَسيطِ زمین، گر تو را فتد گذری

 درین شرار، تو را هم چو ما بسوزانند


ترازویِ فلک، ای دوست، راستی نکند

گهِ موازنه، یاقوت و سنگ یکسانند


درین حصار، ز درماندگان چه کار آید

که زیرکان، همه در کارِ خویش حیرانند


چه حیله ها که درین دامهای تزویرند

چه رنگها که درین نقشهای اَلوانند


نهفته، سودگرِ دهر هر چه داشت فروخت

خبر نداد، گرانند یا که ارزانند


در آن زمان که نهادند پایه هستی

قرار شد که زبردست را نرنجانند


نداشتیم پر شوق، تا سبک بپریم

گمان مبر که در افتادگان، گرانجانند


درین صحیفه، چنان رمزها نوشت قضا 

که هرچه بیش بدانند، باز نادانند


به کاخ دهر، که گه شیون است و گه شادی

به میل گر ننشینی، به جبر، بنشانند


تو را بر اوج بلندی، مرا سوی پستی

مباشران قضا، می زنند و می رانند


حدیث خویش چه گوییم، چون نمی پرسند

 حساب خود چه نویسیم، چون نمی خوانند


چه آشیانِ شما و چه بامِ کوته ما

 همین بس است که یک روز، هر دو ویرانند


تفاوتی نبوَد در اصولِ نقص و کمال

 کمالها همه انجامِ کار، نقصانند


به تیره روز مزن طعنه ، کاندرین تقویم 

نوشته شد که چنین روزها فراوانند


از آن کسی که بگردانْد چهره، شاهدِ بخت

 عجب مدار، اگر خلق رو بگردانند


درین سفینه، کسانی که ناخدا شده اند

تمامِ عمر، گرفتارِ موج و طوفانند


رهِ وجود، بجز سنگلاخ عبرت نیست

فتادگان، خجل و رفتگان پشیمانند

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  روانشناس ایرانی در لندن   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   ساخت وبلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده